![]() |
چندی پیش سفری داشتم به کشور ارمنستان. همیشه حیفام میآمد که ما ایرانیان چقدر در مورد این همسایه خود کم میدانیم. همسایهای قدیمی که از سپیدهدم تاریخ ایران همیشه با او بوده. نام «ارمنی» نامی است که ایرانیان باستان به این قوم داده بودند و خود ارمنیان خود را «های» مینامند. همین نام «ارمنی» که در زبان فارسی باستان بهکار میرفته از طریق ایران و یونان به دیگر زبانهای جهان راه پیدا کرده.
ایروان، آرارات بزرگ و کوچک
از هواپیما که پیاده شدم شب بود. پس از کمی راه رفتن روی آسفالت فرودگاه خود را با گروهی پانک و چند تا پیرزن در خرابهای تاریک یافتم. آنها همسفرانام بودند و خرابه هم قسمتهایی از فرودگاه بود که در دست تعمیر به نظر میآمد. از تاریکیها که گذشتیم به سالن فرودگاه رسیدیم. در آنجا دو چیز جلب توجه میکرد. یکی روسی بودن تمام مأموران امنیتی و کنترل گذرنامه، و دوم، قـُرُق کردن بیلبوردهای تبلیغاتی فرودگاه توسط تبلیغات رستورانهای ایرانی ایروان.
صبح از پانسیون درآمدم و وارد خیابان شدم. دو قله آرارات بزرگ و آرارات کوچک چنان زیبا و باابهت بر شهر مشرف بودند که چشمانم را دقایقی به خود خیره کردند. به تراسی وسیع رسیدم که از زیر آن میشد توسط چندهزار پله بتنی به مرکز شهر رسید. زیر این پلهها هم فضای سرپوشیده بزرگی بود که در آن زنجیرهای از پلههای برقی، افرادی که حوصله پلهنوردی نداشتند را به بالا میآورد. بعداً از مردم شنیدم که شخص ارمنی ثروتمندی از آمریکا هزینه ساخت این مجموعهپلهها که کاسکاد نام دارد را تقبل کرده تا برای شهر یک جاذبه توریستی ایجاد کند. روی سطح مجموعه که راه میرفتی دختر و پسرهای عاشق را میدیدی که در لابهلای گلها نشستهاند.
به مرکز شهر که رسیدم بوی کباب کوبیده بلند بود. کباب کوبیدههاشان حرف ندارد. آنها را با جعفریِ خردکرده و پیاز، لای نان لواش میپیچند و همهجا میفروشند. لواش را لاواش میگویند و فکر میکنند که لواش نان اصیل و منحصربهفرد ارمنیها است. جالب اینکه به لواشک هم میگویند لاواش!
قسمتی از پلکان (کاسکاد) در ایروان
«در ایران خوب میکنند دخترها را میگیرند»
در ایروان مواد مخدر رواج ندارد ولی اکثر مردها سیگار میکشند و بیشتر مردم موبایل بهدست میگردند. در مرکز شهر هر طرف که نگاه میکنی مغازهها و کافههای نو و بهنسبت شیک دیده می شود ولی وقتی که سرت را بلند میکنی و نگاهت به پشت این مغازهها میافتد جا میخوری. آنچه را که در تلویزیون از صحنههای آپارتمانهای جنگزده کوزوو و چچن به خاطر داری اینجا بهچشم میبینی. ساختمانی را دیدم که روکارش چنان ریخته و خراب بود که آسانسور نیمهسوخته درون آن که هنوز کار میکرد و بالا و پایین میرفت از بیرون دیده میشد. قسمتهایی از راه پله پانسیونی که در آن میماندم یکیدرمیان ریخته و سوراخ بود و نور از لای آن به چشم میخورد.
از آپارتمانی که فکر میکنی تازه بمباران شده یکدفعه دخترهایی درمیآیند که قیمت لباس و کفشهای پاشنهبلندشان میتواند خرج تعمیر کل ساختمان را بدهد. پسرهاشان کمتر در قید لباسند ولی دخترهایشان با هم رقابت خوشپوشی دارند. آنطور که میگفتند مهاجرت فراوان پسرها برای کار به روسیه و آمریکا باعث کمبود شوهر و در نتیجه رقابت خوشپوشی و خوشهیکلی میان دخترها شده. خرج لباس و کفش دخترها هم از پول ارسالی برادرها و پدرهای سفرکرده تأمین میشود. وقتی که به خانم صاحب پانسیون که انگلیسی بلد بود گفتم که در ایران از خوشپوشی دخترها و اینگونه مسائل در خیابانها جلوگیری می شود گفت عجب کار خوبی میکنند. اینجا که دیگر شورش درآمده.
پارسکاکان لاوس
داشتم در گوشه پارک ترتیب دو سیخ کباب چنجه فرد اعلاء پیچیده در نان لواش را مشخص می کردم که دو پیرمرد کُتبهدوش آمدند بغل دستم نشستند و هر کدام دستمالچه تروتمیزی را روی میز پهن کردند و پیکهایشان را از شیشه بغلی ودکا پر کردند. یکیشان بدون اینکه چیزی بپرسد به اندازه چند قلپ ودکا هم در لیوان نوشابه من خالی کرد. گفتم سر صحبت را باز کنم. از ارمنی فقط کلمه «لاوس» یعنی «خوب است» را بلد بودم. گفتم کوچاریان (رئیس جمهور) لاوس؟ گفتند نه. گفتم خروشچوف لاوس؟ گفتند آره او بهتر بود. البته به ساختمانهای خرابه دوروبر اشاره کردند و از حرکتها و حرفهایشان فهمیدم که این دسته گل را خروشچوف به آب داده و خواسته برای اینکه بهسرعت آپارتمانهای به ظاهر مدرن و تبلیغاتی بسازد کیفیت را فدای کمیت کرده. پیرمردها که رفتند دو تا پیرزن که آنطرفتر نشسته بودند آمدند و گفتند: پارسکاکان؟ فهمیدم میپرسند یعنی ایرانی هستی؟ گفتم بله. خوشحال شدند و معلوم بود دارند کلی از ایرانیها تعریف میکنند. یکیشان دست روی شانه هم گذاشت و گفت: پارسکاکان لاوس.
رقص زنان ارمنی
میدانستم که ایران در جنگ قرهباغ هوای ارمنستان را داشته ولی بعداً فهمیدم که آنها خیلی از ایران سپاسگزارند. در زمان آن جنگ که از ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۴طول کشید و بعد از آن ارمنستان شدیداً از همه طرف بلوکه شده بود و همه همسایهها مرزها را بهروی ارمنیها بستهبودند بهجز ایران.
طی آن سالها وقتی که جمهوری آذربایجان مرز و همچنین خطوط نفت و گاز را بهروی ارمنستان بست ارمنیها در زمستان مجبور شدند برای گرم کردن خود درختهای خیابانها را ببرند و به عنوان هیزم استفاده کنند.
ایران با ارمنستان ۱۵ کیلومتر مرز دارد و یک جاده این دو کشور را به هم وصل میکند. یک ارمنی به من گفت که در آن سالها اگر این یک جاده و کامیونهای ایرانی که خواروبار میآوردند نبود ارمنیها معلوم نبود چهطوری میتوانستند دوام بیاورند. بعد فهمیدم آن پارسکاکان لاوس که اینور و آنور شنیدم از کجا آمده.
لشکر دانشجوی ایرانی
با این حال ارمنستانیها درباره ایران خیلی کم میدانند. خیلیهاشان فکر میکنند کشوری عربیمانند و قرون وسطایی است. جوانهای دانشجوی ایرانی هم که در ایروان زندگی میکنند معمولاً آپارتمانی میخرند و آن را نوسازی میکنند تا بعد پایان تحصیل آن را گرانتر بفروشند. آن موقع که من در آنجا بودم میشد در ایروان با ۱۵ تا ۲۰ هزار یورو یک آپارتمان خرید. اینکه یک جوانک ایرانی با النگو و ریش بزی و عینکدودی آمده در یک ساختمان نیمهویران برای خودش یک طبقه را گرفته نوسازی کرده و گچبری کرده و دیش ماهوارهاش هم از ساختمان به بیرون زده البته حسادت بعضی همسایه و هممحلیها را برمیانگیزد.
البته حدود 5هزار دانشجوی ایرانی در ایروان که روی هم سالانه بیش از دو میلیون یورو شهریه میدهند برای این شهر و مردماش (بهخصوص تاکسیرانهایش) خوب است و ارمنستانیها هم این را میدانند.
خلاصه:سوابق تاریخی روابط ارامنه با ایرانیان، قرهکلیسا، نذر ارامنه، مهاجرت ارامنه به ایران،عیدمریم مقدس، اطلاعایت درباره اولین کتاب چاپی درایران ] باهمکاری لئون میناسیان، کلیسای جلفای اصفهان[. |
|
گفتنیهایی دربارة ایرانیان ارمنی
با همکاری لئون میناسیان کلیسای جلفای اصفهان.
زبان تاریخ، زبانی گویاست و بیتردید تاریخی ارامنه یکی از گویاترین آنها است. در گیر و دار مطالعة این تاریخ به گذشتههای دور میرسیم و در مییابیم که برخلاف تصور عامه ارامنه از مسیحیت جدایند و الزام پیوستگی قوم ارمنی با تعالیم مسیح هرگز و هیچگاه وجود نداشته است. ارامنه قرنها پیش از میلاد مسیح میزیستهاند و در عین آنکه هنوز ملتی مستقل نبودند. گستردگی محیط زندگانی ارامنة آن روزگار از شمالیترین بخش سیبری تا جنوبیترین قسمتهای اروپا و آسیا بود. از این که بگذریم، ارامنه، نقشی بزرگ در تمدن و فرهنگ جهانی برعهده دارند. ارامنه در هر حال مردمی هستند سرزنده و فعال که به مدد همکاری و همزیستی، محبت و علاقه میآفرینند. ارامنه و ایران
تا آنجا که در یاد تاریخ است، ارامنه همیشه و در همه حال ارتباطی معنوی و مادی با ایران زمین داشتهاند. علاوه بر آنکه ارمنستان سالها جزئی از پادشاهی بزرگ ایران بود، پس از استقلال نیز ارتباط معنوی خود را با میهن ما قطع نکرد. بیتردید، آغاز ارتباط ارامنه با ایران، به شکلی عمیق و قابل تعمق از دوران حکومت هخامنشیان آغاز میشود. ارامنة آن عهد، که پیش از ظهور مسیحیت میزیستند، مردمی بودند فعال و زحمتکش و در جوار آن فرهنگ دوست و هنرپرور، آثاری که از ارامنة آن زمان برجای مانده است از روح صلحطلب و جویای این قوم حکایت میکند. از سوی دگر، مبادلة فرهنگی ارامنة قدیم با ایران، وجوهی مختلف داشت وبا آنکه مبادله بیشتر تابع سلیقه و طرز سلوک خاندان هخامنش قرار میگرفت، هرگز از میان نمیرفت. آمد و شد و اقامت ارامنه در ایران قدیم غالباً به آسانی تحقق مییافت و از این رو ادبیات و فرهنگ سرزمین کهن پای ما تأثیری شگرف در بروح جستجوگر ارامنه نهاد. در مقابل، ایرانیان نیز ارامنه را پاس و حرمت میداشتند و از زبان و فرهنگ و هنر ویژهشان به نیکی یاد میکردند. ارتباط ارامنه با ایران، در دوران پادشاهی ساسانیان نیز حفظ شد و با آنکه به عنوان ملتی مستقل میزیستند، در هیچ موردی به دوستی با ایران پشت نکردند. ظهور مسیحیت و گرایش غالب ارامنه به آئین مسیح، اگرچه تمدن و فرهنگ ارمنی را دچار تحول کرد، اما هرگز نتوانست شیرازه خصوصیات خلقی و عاطفی این قوم را تغییر دهد. به این لحاظ، چه در دوران پادشاهی ساسانیان و چه در عهد اسلام، ارامنه به ایران رفت و آمد میکردند و گروه کثیری از آنان در گوشه و کنار میهن ما بسر میبرند. حتی در بسیاری موارد، امتیازاتی که از جانب سلاطین وقت به ارامنة ایران داده میشد، مورد اعتراض دیگر اقلیتهای مذهبی بود. |
قره کلیسا
یکی از دلایل بارز قدمت ارتباط ارامنه با ایران، قره کلیسا است، این-قره کلیسا-قدیمیترین کلیساهای جهان است که در 1900 سال پیش به وسیلة یکی از حواریون مسیح بنام طاطاوس بزرگ در آذربایجان (بخش چالدران) ساخته شد. کلیسای عظیم قره، همچنان پاربرجاست، همه ساله گروه کثیری از ارامنة ایران و جهان را به خود جلب میکند و در طول تاریخ موجب مهاجرت بسیاری از ارامنه به ایران شده است. طبق روایات مذهبی مسیحیات طاطاوس بزرگ را در محراب کلیسا گردن زدند و بخاک سپردند و از این رو هرسال در روز شهادتش ناقوس قره کلیسا به صدا در میآید و هزاران ارمنی با خلوص نیت به دعا و نیایش بر میخیزند. جالب آن است که وقتی ارامنه برای بزرگداشت شهادت طاطاوس به قره کلیسا میآیند سوگواری نمیکنند، بل ساز و دهل بدست میگیرند و میزنند و میخوانند، زیرا معتقدند که شهادت بزرگترین افتخار و سعادتی است که نصیب یک فرد میشود. نذر ارامنه
ارامنه عادت دارند که برای خوشبختیبچههایشان نذر کنند و جالب آنکه یکی از بزرگترین نذرهایشان آن است که طفل را روز برگزاری مراسم شهادت طاطاوس در کلیسای مقدس قره تمعید دهند. به علاوه، یک روز قبل از مراسم، آنهایی که نذر قربانی گوسفند دارند گوسفندان خود را نزد کشیش بزرگ کلیسا میآورند و نخست گوش گوسفند را میبرند تا خون جاری شود. کشیش بزرگ، ضمن خواندن ادعیه مخصوص مقداری نمک به گوسفند میخوراند و حیوان را برای قربانی کردن آماده میسازد. قره کلیسا از نظر باستانی دارای ارزش فراوان است. ساختمان این کلیسا دو قسمت ویژه دارد. قسمت نیمه ویران که با سنگهای سفید ساخته شده است و از دورانهای دور حکایت میکند و قسمت جدید که پس از زلزله سال 1319 میلادی با سنگهای سیاه ساخته شد. حجاریها و قندیلهای مخصوص این کلیسا میان باستان شناسان شهرت ویژهای دارد. امنیت و مهربانی
مهاجرت پیوستة ارامنه به ایران، از یک سو بواسطة محیط امن و فعالیت طلب ایران صورت میگرفت و از سویی دیگر با علایق فرهنگی و مذهبیشان سازگار بود. عجیب است که ارامنه همیشه مورد توجه بودهاند. بویژه شاه عباس کبیر ارامنه را دوست میداشت. او به سال 1012 هجری قمری(1602 میلادی)، به جنگ ترکان عثمانی شتافت و پس از پیروزی از تبریز گذشت و به جلفا رسید و در آنجا بود که تاجری خواجه خاجیک نام، وسیلة پسرش خواجه نظر، بشقابی پر از زر به شاه هدیه کرد و مهر او را بر ارامنه فزونی بخشید تا جاییکه اوامری پیوسته در مورد امنیت و رفاهشان صادر کرد. در دورانهای پس از آن نیز پادشاهان ایران فرمانهایی متعدد دربارة حقوق ارامنه صادر میکردند. عید مریم مقدس
از رسوم بزرگ ارامنة ایران، که غالباً از ارامنة گریگوری هستند، برگزاری عید مریم مقدس است. در این عید، کلیة دختران ارمنی که اسم آنها با حرف میم شروع میشود جشن تولد میگیرند و برخی خانوادهها قربانی میکنند و انگور نیاز کلیسا میبرند تا پس از تبرک از آبش بنوشند. جالب آنکه در این روز، با وجودی که هزاران کیلو انگور به کلیسا ارامنه میآورند، در پایان یک حبة انگور نیز نمیتوان یافت. به دور از مسایل مذهبی ارامنه زبان و ادبیات ویژهای دارند. شعرایبزرگ ارامنه در پرداخت زیر و بمهای تاریخ پرشکوه این قوم، در همه حال اعجاز کردهاند. در این میان هووهانسن نومانیات، شاعر ارمنی، مقامی رفیع دارد. ارامنه و نخستین کتب چاپی در ایران
ارامنه بدون شک از پیشرفتهترین اقلیتهای مذهبی ایرانند. اینان در بسیاری از فعالیتهای فرهنگی میهن ما پیش قدم بودهاند. از جمله، در زمینههای انتشاراتی، اولین روزنامهها و مجلههای ایران به همت این قوم در ارومیه(رضایة کنونی) منتشر شد. به علاوه، سالها پیش از آن ارامنة ایران نخستین کتب چاپی ایران را عرضه داشتند. تا چندی قبل تصور میشد که اولین کتاب چاپی ایران «هارانس وارک» (شرح حال پدران روحانی) بوده است که در سال 1641 میلادی در جلفای اصفهان با کوشش جمعی از روحانیون و به سرپرستی خلیفة وقت ارامنة ایران خاچادور گساراتسی، به زبان ارمنی، انتشار یافت. اما، تحقیقات آقای لئون میناسیان از ارامنة مطلع جلفا حای ا است که اولین کتاب چاپی ایران «ساغموس»(زبور داوود پیغمبر) بوده است که سه سال پیش از «هارانس وارک» یعنی در سال 1638، منتشر شد. این کتاب که نسخهای از آن در کتابخانة دانشگاه آکسفورد لندن (موسوم به کتابخانة بودلین) نگهداری میشود تا چندی قبل ناشناخته بود تا اینکه آقاری بارت مسؤول کتابهای شرقی این کتابخانه ضمن بررسی نسخ خطی کتابهای ارامنه به «ساغموس» برخورد و دریافت که اشتباهاً در ردیف کتب خطی قرار گرفته است. در تحقیقات بعدی معلوم شد که «ساغموس» را به سال 1638 میلادی در جلفای اصفهان چاپ کردهاند. «ساغموس مشتمل بر 250 صفحه و ابعاد آن 5 ر 8×2 ر 15 سانتیمتر است. در پایان کتاب چهار صفحه را به توضیح دربارة نحوة چاپ آن اختصاص دادهاند. در این قسمت است که در مییابیم چاپ «ساغموس» یک سال و پنج ماه به درازا کشیده است و نیز میخوانیم :«در ایام او (مقصود پلیموس خلیفة اعظم ارامنه است) چاپ کتاب در شهر شوش(اصفهان) و در کلیسای جلفا، با کوشش من(مقصود خاچاردور وارتاپت گساراتسی است) با یک سال و پنج ماه همکاری مداوم با دوستان روحانیم، صورت گرفت، زیرا از فن چاپ اطلاع چندان نداشتیم و استادی نیز نبود تا راه و رسم کار را به ما بیاموزد.» |
جمال زاده: دختران ارمنی موهای خود را از ته تراشیده بودند وکاملاٌ کچل بودند و علت آن بود
که مبادا مردان ترک و عرب بجان آنها بیفتند